جوجه دکتر

ساخت وبلاگ
کلی سوال و دفاع و گفتگو. تست تسلط به زبان انگلیسی که با what do you do? شروع شد. دست آخر هم گیر دادند به سن. آخر نفهمیدیم دنبال آدم با تجربه می گردند یا به دنبال آدم کم سن. اگر کسی می خواهند که تجربه کاری داشته باشد خوب کم سن و سال که تجربه زیادی ندارد. یکی از خانمها حسابی به سن من گیر داده بود. والا هرچه حساب کردم دیدم خودشان هم تقریبا همسن و سال من بودند که دکتری گرفتند. هیچ نگفتم. راستش امروز کلا انرژیم از صبح تخلیه شده بود. امروز سر کلاس احساس خستگی زیادی می کردم و اصلا مثل قبل حوصله جواب دادن به دانشجوها را نداشتم. فقط تنها چیزی که کمی از خستگیم کمتر کرد این بود که خبر دادند چند روز قبل حق التدریس ترم قبل مدرسین مدعو را ریخته اند. آخر جلسه خانم رئیس جلسه گفت انشا الله که مورد قبول بود با شما تماس می گیریم. من هم با یک لبخند معنی داری نگاهش کردم و گفتم انشا الله از دعای خیر شما. راستش مطمئن بودم که کاری برایم نمی کنند. چون نه کارهایم را با دقت دیدند و نه از من گواهی تدریسهایم را خواستند و نه گزارش ارزشیابیها را و نه اصلا هیچ چیز دیگر را. فقط مثل حماله الحطب کل چمدان رزومه را بار کر جوجه دکتر...
ما را در سایت جوجه دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doctormishamo بازدید : 268 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 10:47

غمگینم. صبح که از خواب بیدار شدم انگار یک توپ پینگ پنگ قورت داده باشم بغضم از شب باقی مانده بود. وقتی سر کار مشغول کار بودم بی اختیار اشکم جاری شده بود و متوجه نشدم. یک آن به خودم آمدم دیدم اشکم قل خورده روی کاغذهایم و خودکارم رنگ نمی داد. بدون اینکه کسی بفهمد رفتم به سمت دستشویی و صورتم را آب زدم. عصر که داشتم بر می گشتم به نظرم تمام طنزهای رادیو جوان مسخره می آمد. وقتی صدای اذان مغرب از رادیوی ماشین پخش می شد قلبم به درد آمد. نگاهی به آسمان انداختم و گفتم آیا فراموش شده ام. آیا فراموش شده ایم. آیا مردم ایران فراموش شده اند. خدایا خسته شدی؟ نکند دیگر حوصله شنیدن حرفهایم را نداری؟ نکند دیگر حوصله شنیدن حرفهایمان را نداری؟ نکند ..... خستگی روحی ام بیشتر از خستگی جسمی ام است. هر وقت اینگونه ام انگار تمام استخوانهایم را تک تک شکسته اند. امروز فهمیدم آنهایی که نشسته بودند و از من سوال می کردند رئیس دانشگاه، معاون آموزشی، رئیس حراست، نماینده ولی فقیه، معاون تحصیلات تکمیلی، معاون پژوهشی و رئیس پژوهشکده آن دانشگاه بوده اند. در واقع کمیته جذب بودند. من مانده ام و یک دنیا سوال. راستش به ذهنم خط جوجه دکتر...
ما را در سایت جوجه دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doctormishamo بازدید : 275 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 10:47

رفتم دفتر رئیس دانشگاهی که مصاحبه شده ام. اجازه ملاقات ندادند. با منشی کمی صحبت کردم و گفتم اگر برایتان مقدور است یک روز برایم وقت ملاقات بگیرید. گفت دکتر ....(رئیس) گفته اند برای کار جذب فقط با دکتر ... (مشاور رئیس)صحبت کنند به من ارجاء ندهید. گفتم ولی برای من فایده ای ندارد که با شخص دیگری صحبت کنم. اگر ایشان وقت ملاقات نمی دهند دکتر ...(مشاور) هم نمی خواهم ببینم. باران می بارید. خسته تر و غصه دار تر از قبل سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت منزل. توی راه دستم را از شیشه دادم بیرون تا قطره های باران شاید کمی از احساس نا خوشایندم کم کند.  غروب جلوی شومینه خودم را گرم می کردم که یک شماره غریبه به من زنگ زد و گفت شما وقت ملاقات خواسته بودید از دفتر رئیس؟ گفتم بله. گفت روز سه شنبه ساعت شش و نیم عصر اینجا باشید. راستش باورم نمی شد. فکر می کردم منشی الکی شماره تماسم را گرفته. ولی انگار یک چیزی ته دلم به من می گوید این دیدار خوب و نتیجه بخش خواهد بود. حتی اگر قبول کنند که انتقالی بگیرم به آن دانشگاه و با تبدیل وضعیت من موافقت کنند هم خیلی عالی است. دوستان برایم دعا کنید. این روزها به دعای ش جوجه دکتر...
ما را در سایت جوجه دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doctormishamo بازدید : 262 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 10:47

رفتم و رئیس دانشگاه را دیدم. با او صحبت کردم. واقعیت این بود که اعتماد به نفسم کم نشد که زیاد هم شد. واقعیت این بود وقتی بهش گفتم آیا کسی با سابقه و توانایی من در کیسهای شما بود یا خیر  جواب نا امید کننده ای نشنیدم. گفت: قاعدتا شما را نباید دعوت می کردند به خاطر اینکه استخدام دانشگاه دیگری هستید. تنها عاملی که باعث شده شما را برای مصاحبه دعوت کنند میزان پژهشها و رزومه علمی شما بوده است. گفتم دکتر نظر اعضای جلسه در مورد من چی بود؟ خیلی برایم مهم است که بدانم برای مصاحبه دعوت می شوم رایزنی هایم را شروع کنم یا خیر. گفت نمی دانم. گفت رشته ات چی بود؟ جواب دادم بعد پرسید با کدام گرایش؟ جواب دادم. گفت ای کاش فلان گرایش بودی الان اگر هم کارت درست شود مجبوریم یک جوری موضوع مطالعاتت را ببری به آن سمت تا سر سال قطع پیمان نشوی. گفتم دکتر تمام مقالات و 30 درصد تحقیقاتم و رساله دکتری ام و تز کارشناسی ارشدم در موضوع مورد نظر شماست. راستش این حرفش مرا به فکر فرو برد. فکر اینکه احتمالا توانسته ام رویش تاثیر مثبت بگذارم. آخرش هم نگفت که مرا می خواهند یا خیر. گفت اگر کمیته جذب دانشگاه شما را پذیرفته باشد جوجه دکتر...
ما را در سایت جوجه دکتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : doctormishamo بازدید : 274 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 10:47